پلاک دردسرساز...

پلاک دردسرساز...

خدایا ... !
دستانم را زدم زیر چانه ام ...
مات و مبهوت نگاهت می کنم ...
طلبکار نیستم ...
فقط مشتاقم بدانم ... ته قصه چه می کنی با من ... ؟

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

خود درگیری

الفبا 32 حرف داره با این سی و دو تا حرف حتی اگه فاکتوریلی حساب کنی، به اندازه عددی که حوصله‌م نمی‌کشه بشمارم چند رقمیه، می‌شه کلمه ساخت و من حتی نمی‌تونم یه جمله سه حرفی بسازم تا حس دلتنگیمو بیان کنم.
ناخودآگاه دستم به سمت گوشی می‌ره و تو ذهنم مرور می‌کنم که بهش چی بگم؛ لیست جمله‌ها رو سریع تو ذهنم مرتب می‌کنم: - سلام. خب سلام که سلام. که چی؟! بعدش منتظر می‌مونه که من چیزی بگم و منم بی‌کلمه :( - خوبی؟ نه این هم بدرد نمی‌خوره چون اگه از من بپرسه می‌گم الان بهترم و این خوب نیست! زودی دستم رو می‌شه :دی (فکر کنم خود درگیری گرفتم)
تو فکر می‌رم و بعدش بی‌خیال می‌شم یادم می‌یاد خیلی وقته دستم رو شده خیلی وقته که دست اونم برام رو شده و می‌دونم که چند چندیم اما ...
سعی می‌کنم فراموش کنم آخرین بار چی شد ولی وقتی یاد اون اسمس لعنتی میوفتم غرورمو دیگه بهم این اجازه رو نمی‌ده که گوشی رو بردارم و بهش زنگ یا اسمس بدم تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که بیام اینجا و بنویسیم...

کودک درونم لج می‌کنه و پا به زمین می‌کوبه می‌دونم هوس همبازیشو کرده، بازم پزشک می‌شمو دیدن و بازی کردن با یه بچه رو براش تجویز می‌کنم ^_^ تهشم به این جمله معروف می‌رسم که می‌گه "اصن دلتنگی خـــــــــــــر است!!!"

پ.ن: به نظرتون خود درگیری مسریه عایآ؟! نکنه اون بچهه خود درگیری بگیره :))
  • ۹۳/۰۸/۰۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی