پلاک دردسرساز...

پلاک دردسرساز...

خدایا ... !
دستانم را زدم زیر چانه ام ...
مات و مبهوت نگاهت می کنم ...
طلبکار نیستم ...
فقط مشتاقم بدانم ... ته قصه چه می کنی با من ... ؟

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

پشیمونی

رفته بودیم خونه یکی از دختر عمه‌های مامانم، اتفاقا پسرش و زنشم بودن. (تو پرانتز اینو داشته باشین که آقای پ، پسرِ دختر عمه مامانمه و یه بار نامزد کرد، بهم خورد و بعدا با کس دیگه‌ای ازدواج کرد.) پ با نون که همون دخترِ اون یکی دختر عمه مامانم باشه (همون که تو پست نذری هم بود) خیلی سر به سر هم می‌ذارن به شوخی برگشته می‌گه: شوهرت هنوز پشیمون نشده؟! نون هم کم نیاوردش: مگه تو که دوبار دوبار زن گرفتی پشیمون شدی که اونم پشیمون بشه :))) قیافه زنِ پ در اون لحظه یه چی تو این مایه‌ها بود!!! منتظر +مگه دستم بهت نرسه :D پ که داره به نگاه زنش نگاه می‌کنه: حرف حق جواب نداره =))
  • ۹۳/۰۸/۱۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی