پلاک دردسرساز...

پلاک دردسرساز...

خدایا ... !
دستانم را زدم زیر چانه ام ...
مات و مبهوت نگاهت می کنم ...
طلبکار نیستم ...
فقط مشتاقم بدانم ... ته قصه چه می کنی با من ... ؟

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

دلم درد می‌کنه... یه علتش اینه که وضعیتم قرمزه :| ولی علت اصلیش عصبیه نشأت گرفته از یه لبخنده یه استهزاءِ سه سال پیش که نمی‌تونم فراموش کنم، که ببخشم و هنوزم اون صحنه خنده جلوی چشممه، اون خاطره انگار اصلا قصد رفتن نداره!

می‌خوام ببخشم فراموش کنم ولی نمی‌شه از اون صاحب خنده خوشم نمی‌یاد نه از ظاهرش نه از رفتارش نه از لحن پر ناز و عشوه‌اش، مخصوصا حالا که با اون فرد هم گروه شدم!!! البته بالاجبار!!!

خیلی برام سخته که باهاش عادی رفتار کنم... حرف می‌زنم در حد لزوم و اون حتی نمی‌دونه که من ازش بدم می‌یاد و لحظه لحظه اون ساعت برام سخت می‌گذره :(

همه چیز برمی‌گرده به اون خنده‌های متوالی و از سر تمسخری که دفعه اولی که اتفاقی من و آقای الف را با هم دید... جوری که منی که اون رو ندیده بودم دیدم. یه روز اتفاقی یه جای اتفاقی و حضور اون صاحب لبخند و خنده‌های روی اعصابم...

و هر وقت که اون فرد رو توی کلاس یا دانشگاه می‌بینم اون صحنه جلوی چشمم می‌یاد!!!

و من هنوز نمی‌تونم دلم رو با اون صاف کنم...

  • ۹۳/۰۸/۳۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی