دیروز صبح امتحان داشتم توی این چند روز مسافرت نرسیده بودم درست و حسابی بخونم شب قبلش تا 5 صبح بیدار موندم و هی خوندم
پنج تا هشت خوابدیم و هشت هم بلند شدم تا به کلاس ساعت 9 برسم
کلاس ساعت نه رو هم تا آخر نموندم و نصفه نیمه پاشدم تا امتحان ساعت ده و نیم برسم اصن یه وضی 
ولی از بین اون آزمایشایی که قرار بود امتحان بدم نحوه عملکرد یکی رو بلد نبودم. هفته قبل هم رفته بودم از استاد بپرسم که استاد گفت برو هفته بعد بیا و از اونجاییکه من خیلی خوش شناسم گفتم الان استاد میگه همون آزمایش رو انجام بدم
رفتم کَنه شدم که استاد بیا اینو توضیح بده گفت وقت ندارم الان امتحان دارم میگیرم و... اینقدر روی مخش پیاده روی کردم که بالاخره گفت باشه اون یکی رو از تو امتحان نمیگیرم (من در اون لحظه
)
خلاصه رفتیم که امتحان بدیم. نشستیم تقسیم بندی آزمایشا بود که صاف همون آزمایش به من افتاد. استاد
و من
هیچی دیگه یه خرده شبیه گربه شرک نگاه کردم که استاد گفت نمیخواد شوخی کردم فلان آزمایش رو انجام بده و من در عرض ده دقیقه همه آزمایش رو کشیدم و ران گرفتم و نحوه عملکردشو هم با راه حل روی کاغذ پیاده کردم و برای استاد توضیح دادم و بیست گرفتم
این از اولیش امیدوارم بقیه رو هم خوب بشم ^_^



ولی از بین اون آزمایشایی که قرار بود امتحان بدم نحوه عملکرد یکی رو بلد نبودم. هفته قبل هم رفته بودم از استاد بپرسم که استاد گفت برو هفته بعد بیا و از اونجاییکه من خیلی خوش شناسم گفتم الان استاد میگه همون آزمایش رو انجام بدم

رفتم کَنه شدم که استاد بیا اینو توضیح بده گفت وقت ندارم الان امتحان دارم میگیرم و... اینقدر روی مخش پیاده روی کردم که بالاخره گفت باشه اون یکی رو از تو امتحان نمیگیرم (من در اون لحظه

خلاصه رفتیم که امتحان بدیم. نشستیم تقسیم بندی آزمایشا بود که صاف همون آزمایش به من افتاد. استاد


هیچی دیگه یه خرده شبیه گربه شرک نگاه کردم که استاد گفت نمیخواد شوخی کردم فلان آزمایش رو انجام بده و من در عرض ده دقیقه همه آزمایش رو کشیدم و ران گرفتم و نحوه عملکردشو هم با راه حل روی کاغذ پیاده کردم و برای استاد توضیح دادم و بیست گرفتم

- ۹۳/۱۰/۰۵