پلاک دردسرساز...

پلاک دردسرساز...

خدایا ... !
دستانم را زدم زیر چانه ام ...
مات و مبهوت نگاهت می کنم ...
طلبکار نیستم ...
فقط مشتاقم بدانم ... ته قصه چه می کنی با من ... ؟

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

روزمره ها (2)

1. پشت میزم تو محل کارم نشستم و دلم لک زده که اینجا یه پنجره داشته باشه تا صدای بارونی که با شدت داره میاد و عطر خاکی که بوش کل ساختمون از جمله شامه منو پر کرده رو ببینم... یه وقتایی فکر میکنم خدا خیلی هوامو داره که وقتی خیلی دلم میگیره، ابرا بارونی میشن تا هم پا ب پای دل من ببارن و هم من با این عطر خاک جادو بشم و بارونش دلتنگی و ناراحتیامو بشوره و ببره...

2. اردیبهشت ماه رو دوست دارم نه تنها به خاطر اینکه ماه تولدمه بلکه به خاطر زیبایی هایی که تو این ماه به بهترین شکل ممکن خودشون رو نشون میدن انگار تو این ماه به هر سمتی که میچرخی هر گوشه طبیعت دست تکون میده میگه هی منو ببین، ببین چقدر قشنگ شدم! به نظر من عروس ماه های سال اردیبهشته

3. دیشب یکی از آشناهام فوت کرد و بارونی شدم و موندم تو حکمت خدا که فقط چرا؟

4. همیشه گفتم خوره دارم؛ خوره فیلم و کتاب و موسیقی و درس خوندن و یادگیری. الان این خوره بیشتر به سمت فیلمه! و من باب این خوره کل 13 قسمت سریال 13 reason why رو دیدم تو سه شب متمادی بعد ساعت کاری! داستان به این صورت یه دختری تو دبیرستان خودکشی میکنه و بعد مرگش یه سری نوار بدست شخصیت همکلاسی اون ـ کِلِی ـ میرسه و توی اون 7 کاست 13 دلیل خودکشی خودش رو توضیح میده و تک تک کسایی که باعث نابودی قسمتی از روح و جسم و امنیتش و زندگیش شدن رو معرفی میکنه و توضیح میده که هرکدومشون چه چیزی رو ازش گرفتن! تاثر برانگیز بود و آدمو به فکر می برد جوری که  همش به این فکر میکردم که چقدر حرکات و رفتار ما روی آدمای اطرافمون تاثیر میذاره... کاش بیشتر مراقب رفتارامون باشیم.

5. این جور که صداش میاد بارون بند اومد برم حاضر شم که تا 7 چیزی نمونده.
  • ۹۷/۰۲/۰۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی