این اردیبهشت یه اردیبهشت متفاوتی بود؛ پر از کتاب، دعوا و تشنج و شادی های زودگذر جشن تولد کوچیکم و پر از گردشها و تفریحهای شبانه با برادرم و دوستش و همسر دوستش، پر از شادی و غم... درسته که همیشه سعی میکنم نیمه پر لیوانو ببینم ولی یه وقتایی مجبوری که چشاتو باز کنی و مابقی زشتیهای دنیا رو ببینی و به قول بقیه بزرگ شی!!!
دلم میخواد از این محیط کنده بشم برم یه جای دور تو ی نقطه شمالی کشور و چند روز تنها باشم.
اما من به خودم قول دادم که همون هستی کوچیک باقی بمونم!
- ۹۷/۰۲/۳۰