پلاک دردسرساز...

پلاک دردسرساز...

خدایا ... !
دستانم را زدم زیر چانه ام ...
مات و مبهوت نگاهت می کنم ...
طلبکار نیستم ...
فقط مشتاقم بدانم ... ته قصه چه می کنی با من ... ؟

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰
با یکی از همکارام ک بعد من اومده و تو کارا کمکم قرار بود بکنه و می‌کنه، ب شدت مچ شدم شایدم ی نوع دوست ک فکر میکنم موندگاریم.‌‌..
داخل پرانتز بگم حسم بهش خیلی خوبه و ادم منصفیه 
دیروز داشتیم با هم برمی‌گشتیم اولش خیلی آدمیزادوار می رفتیم نمی‌دونم خر درونش چ حسی پیدا کرد ک دست ب درخت شد و درخت تکون می‌داد تا برگ بریزه و خنگول بازی درآورد در همون حالت ک داشتم بهش می‌گفتم نکن این مسیر مدیرمونه، دیگه ب جمله بعدی نرسید مدیرمون با ماشین از کنارمون رد شد و شیشه رو داد پایین گفت چقدر شیطنت می‌کنین شما دو تااااا 

همکار 😲😲😲
من 😨💩
مدیر 😈😁😁

پ. ن: بعدش بهم میگه همش تقصیر توعه؛ من میرم مهرمو می‌ذارم اجرا !!!
( ربط این داستانو ب شوهرش نفهمیدم 😁 )
  • ۹۷/۰۹/۱۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی