سر کلاس استاد یه مسئه رو چندیدن بار توضیح داد اما
بچهها متوجه منظورش از کنترل کردن (توی طراحی یه سیستم) نمیشدند آخر سر
شروع کرد به مثال زدن؛ مثالش و جواب من :دی
فرض کنید من ساعت یک شب میرم خونه میدونم که الان زنم منتظرمه و کلی سین جینم میکنه! خب یا باید برم بالا و توضیح بدم که تا این وقت شب کجا بودم، که خوب میگه برو پشت سرتم نگاه نکن! یا میتونم قرار ظهر با فلانی برای غذا خوردن رو واسه شام الان بگم، نه اونم نمیشه :D یا میتونم بگم با دوستام رفته بودم ددر و یا میتونم دلیل بیارم و دعوا و... یا باید کنترل کنم؛ اگه سیاست داشته باشین میرین یه دسته گل میخرین و همه چیزو به خوبی تموم میکنین و مابقی ماجراها (:دی) به همین راحتی خانوما کنترل میشن و فراموش میکنن و چیز میشن! اما اگه اون خانوم بفهمه قصدت از گل خریدن چیز بوده حسابی چیز چیزت میکنه :))
من: استاد همه اینجوری نیستن که!!! اگه یه کامیون گُلم خودشون چیده باشن و آورده باشن اصل ماجرا هنوز پابرجاست
من:
استاد:
بچهها:
فرض کنید من ساعت یک شب میرم خونه میدونم که الان زنم منتظرمه و کلی سین جینم میکنه! خب یا باید برم بالا و توضیح بدم که تا این وقت شب کجا بودم، که خوب میگه برو پشت سرتم نگاه نکن! یا میتونم قرار ظهر با فلانی برای غذا خوردن رو واسه شام الان بگم، نه اونم نمیشه :D یا میتونم بگم با دوستام رفته بودم ددر و یا میتونم دلیل بیارم و دعوا و... یا باید کنترل کنم؛ اگه سیاست داشته باشین میرین یه دسته گل میخرین و همه چیزو به خوبی تموم میکنین و مابقی ماجراها (:دی) به همین راحتی خانوما کنترل میشن و فراموش میکنن و چیز میشن! اما اگه اون خانوم بفهمه قصدت از گل خریدن چیز بوده حسابی چیز چیزت میکنه :))
من: استاد همه اینجوری نیستن که!!! اگه یه کامیون گُلم خودشون چیده باشن و آورده باشن اصل ماجرا هنوز پابرجاست
من:
استاد:
بچهها: