پلاک دردسرساز...

پلاک دردسرساز...

خدایا ... !
دستانم را زدم زیر چانه ام ...
مات و مبهوت نگاهت می کنم ...
طلبکار نیستم ...
فقط مشتاقم بدانم ... ته قصه چه می کنی با من ... ؟

آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰
ساعت زنگ می‌زنه میدونم ک رو ی ربع ب هفت تنظیمش کردم و بدون این ک تو حالت خوابیدنم تغییری ایجاد کنم دستمو دراز میکنم و اون بلیبیلک قرمز روی صفحه رو می‌زنم ک صداش درنیاد و پیش خودم میگم فقط دو دقیقه دیگه و دوباره پلک روی هم می‌ذارم...
مامانم صدام میکنه با ی نگاه ب ساعت می‌فهمم ک حسابی دیرم شده انگار ساعت دوی ماراتن گذشته ک چهل دقیقه رو در عرض دو دقیقه بدووووعه!!! 

پ.ن: منظورم این بود ک کلا بازم خواب مووووندم 😅