پلاک دردسرساز...

پلاک دردسرساز...

خدایا ... !
دستانم را زدم زیر چانه ام ...
مات و مبهوت نگاهت می کنم ...
طلبکار نیستم ...
فقط مشتاقم بدانم ... ته قصه چه می کنی با من ... ؟

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

مکالمه

از دیروز تقریبا هر روز خونه‌م مگه زمانی ک بخوام برم امتحان بدم در نتیجه رفت و آمدم محدودتر شده و مثل قبل نمی‌تونیم با الف بیرون بریم :(

البته خودمم با هر روز بیرون رفتن موافق نیستم، ولی الف اهل بیرونه اینم یه تفاوت دیگه :)

واسه همینم بیشتر ارتباطمون شده یکی دوبار زنگی ک در روز می‌زنه یا می‌زنم و چند تا اسمس... البته وقتی ک تو پادگان باشه ک نمی‍شه بعدم ک از پادگان مرخص می‌شه یا خسته‌س می‌خوابه و وقتی برای اسمس نمی‌مونه یا یکی دو روز با هم بیرون می‌ریم یا با دوستاش می‌ره بیرون...

اما دیروز نه زنگی زد نه اسمسی، خودم زنگ زدم که ج نداد. وقتی خودش از پادگان مرخص شد زنگ زد و بعد این که گفتم امتحان دارم و بیرون نمی‌یام و طبق معمول با جمله تو چقدر خر می‌زنی روبرو شدم :دی با گفتن خب کاری نداری و شنیدن نه از جانب من خدافظی کرد :|


الان حتما دارین می‌گین خب مشکل این مکالمه کجاست؟! @_@ مشکل این مکالمه اینه که از نه روز من پرسو جو کرد نه از روز خودش تعریف کرد ینی سر و ته مکالمه رو زد :( یا شایدم به نوعی خواسته اعتراضشو نشون بده یا شایدم حوصله نداشته و من زیادی حساس شدم...

نمی‌دونم دقیقا کدومشه و این باعث می‌شه اعصابم خط خطی بشه و نتونم تمرکز کنم که درس بخونم. اصن حوصله ندارم

  • ۹۳/۱۰/۱۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی